قسمت اول این مقاله رو از اینجا بخوانید
بیش از 70 ساله از کمیک ها بعنوان منبعی برای اقتباس و ساخت فیلم های سینمایی استفاده میشه. برخی از اون فیلم ها مشهور شدن (مثل سری فیلم انتقام جویان، سریال های فلش گوردون)، برخی در فروش گیشه شکست خوردن (مثل فیلم جونا هکس)، و برخی کاملاً ناشناخته و غیر مشهورن (مثل فیلم تِیلسپین تامی، اصلاً کسی هست این فیلم رو بشناسه؟). اما تعداد کمی از این فیلم ها تقریباً پنهانی از خاستگاههای کمیکی خودشون به سینما راه پیدا کردن، و مخاطبان زیادی از منشأ اصلی اون ها بیخبرن. آیا می دونستین که منبع و منشأ فیلم «آبی گرم ترین رنگ است» یک کتاب کمیک بود؟ پلیس زمان چطور؟ و یا حتی گینزبورگ؟ برای دیدن لیستی از اقتباس های شگفتانگیز از کمیک ها و رمان های گرافیکی – و نگاهی دقیقتر به منبع اصلی این فیلم ها، این مقاله رو باهم بررسی میکنیم.
کمیک: کمیک های هویج شعله ور (1979-2006)
فیلم: مردان اسرارآمیز (کینکا آشر، 1999)
این فیلم با نقش آفرینی بن استیلر، در تقلید داستان ها و کلیشه های ابرقهرمانی بسیار جلوتر از زمان خودش بود و شاید به همین دلیل بود که در گیشه شکست خورد. اما اگرچه در زمان حال هم در نوع طنز خودش به طنز امروزی بسیار نزدیکه، اما خاستگاه اون به سال 1979 و کمیک های عجیب و غریب «هویج شعله ور» برمیگرده. این سری کمیک به نویسندگی باب باردن عموماً داستان شخصی به نام هویج شعله ور (که صورتش رو با ماسک هویج شعله ور پنهان کرده) رو دنبال میکنه که هر جا با شرارت روبرو بشه با اون مبارزه میکنه. اون همچنین بخشی از گروه مردان اسرارآمیز و در واقع یکی از بنیانگذاران این گروهه، اما فیلم اون رو به کلی کنار میذاره. اگرچه آشر لحن پوچگرایانه باردن رو در طول فیلم حفظ میکنه (قدرتهای هویج شعلهور شامل «حماقت ذن» هست، بنابراین اون میتونه بدون ترس با خطر روبرو بشه)، اما پیوند بین منبع داستان و فیلم بسیار ضعیف بوده.
کمیک: ویروس (1992-1995)
فیلم: ویروس (جان برونو، 1999)
مانند تعداد کمی از کمیک های موجود در این لیست، «ویروس» چاک فارر به عنوان یک ایده برای یک فیلم، زندگی خودش رو آغاز کرد. فارر داستان اصلی رو در قالب یک فیلمنامه نوشت، اما به دلیل محدودیتهای جلوههای ویژه، این ایده رو بهعنوان یک کمیک به دارک هورس کامیکس فروخت. در سال 1999 جلوههای ویژه فراگیر شد و پیشرفت زیادی کرد و نهایتاً این فیلم ساخته شد. متأسفانه، این فیلم که داستان یک خدمه آمریکایی که در یک کشتی متروکه روسی با یک نوع حیات بیگانه فرازمینی مبارزه میکنن رو روایت میکرد، یک شکست بحرانی و تجاری بود. حتی ستاره این فیلم، جیمی لی کورتیس، با خوشحالی اعتراف میکنه که چقدر این فیلم بد بوده: «این فیلم واقعاً مزخرف بود… وحشتناکه.»
کمیک: ریچی ریچ (1960-1994)
فیلمها: ریچی ریچ (دونالد پتری، 1994)
آرزوی کریسمس ریچی ریچ (جان مورلوفسکی، 1998) این فیلم که بهطور قابلتوجهی بهعنوان پسر عموی کوچکتر سری فیلم «تنها در خانه» دیده میشه، اولین فیلم نسبتاً لذتبخش (اگر فقط دهه 90 رو در نظر بگیریم) برای مکالی کالکین بود. در اون زمان کالکین که بزرگترین ستارهی سینمای کودک در جهان بود، آخرین بار در این فیلم در دوران کودکیش قبل از خداحافظی از این حرفه بعلت فشار کاری، نقش آفرینی کرد. در این فیلم، کالکین همراه با آموزش های حرفه ای بیسبال از رجی جکسون، ضیافت های عظیم و پیشخدمتی به نام کادبری، با لهجه غلیظ بریتانیایی، فانتزی هر بچه ای رو برای داشتن ثروت نامحدود به تصویر میکشه. با پایان یافتن مجموعه کمیک در همون سال، زمانبندی چندان خوشایند نبود و فیلم با استقبال ناامیدکننده ای از منتقدان و گیشه روبرو شد و کالکین نامزد دریافت جایزه تمشک طلایی شد.
کمیک: 2 اسلحه (2007)
فیلم: 2 اسلحه (بالتاسار کورماکور، 2013)
سری کمیک اصلی «2 اسلحه»، داستان دو مامور مخفی از دو آژانس مختلف رو دنبال میکنه که سعی میکنن با هم یک کارتل مواد مخدر رو نابود کنن. تا این حد، فیلم شبیه به منبع خودشه، اما تقریباً از همه جهات دیگه متفاوته. بارزترین ویژگی اون، خشونت و نوع زبان به کار رفته در سریاله: کمیک اصلی دارای اکشن نسبتاً خوب و مقدار کمی فحش و ناسزا گفتنه، در حالی که فیلم در هردو زمینه زیاده روی کرده. اگرچه دنزل واشینگتن و مارک والبرگ گهگاهی عاقلانه هم حرف میزنن، اما بیشتر طنازی های کنایه آمیز کمیک اصلی در فیلم وجود نداره.
کمیک: سابرینا جادوگر نوجوان (1962-تاکنون)
فیلم: سابرینا جادوگر نوجوان (1996)
سریال تلویزیونی سابرینا جادوگر نوجوان که مورد علاقه همهی بچه های دهه 90 بوده پس از یک فیلم بلند از این شخصیت ساخته شد و ادامه دهندهی اون فیلم در قالب یک سریال تلویزیونی سیتکام بود، اما خاستگاه اون در کمیک بسیار قدیمی تره. سابرینا اولین بار در سال 1962 در کمیک های آرچی کامیکس ظاهر شد، و از اون زمان تا به حال فهرست بلندبالایی از حضور در رسانه های مختلف رو داشته، از جمله نسخه مانگا در سال 2004. ظاهر اولیه اون برای فیلم کاملاً تغییر داده شد و ملیسا جوآن هارت نقش یک نسخه از سابرینا که شخصیتی فروتنتر داره، رو بازی کرد. «سالمِ بانمک»، گربه خانواده، بدون هیچ تغییری به سریال موفق تلویزیونی سابرینا منتقل شد. شخصیتها در حال حاضر فقط در کمیک ها حضور دارن، اما خودتون رو آماده کنین: شایعاتی در مورد برنامهریزی برای یک فیلم لایو اکشن دیگه وجود داره که عملاً این فرنچایز رو دوباره راهاندازی میکنه.
کمیک: برف شکن (1982-2000)
فیلم: برف شکن (بانگ جون هو، 2013)
زمین در عصر یخبندان فرو رفته و تنها بازماندگان اون در قطاری به نام «برف شکن» زندگی می کنن، قطاری عظیم که توسط یک موتور حرکت دائمی کار میکنه. این مسئله یک پیشفرض جذاب برای این داستانه و این فیلم اولین فیلم انگلیسی زبان این کارگردان کرهای بود (بانگ جون هو پیش از این فیلم برای مخاطبان بینالمللی بخاطر فیلم «میزبان» شناخته شده بود). عنصر کلیدی که هم در کمیک و هم در فیلم مشترک بود، تمرکز بر قشربندی اجتماعی بود و خوانندگان انگلیسی زبان این فرصت رو خواهند داشت تا با انتشار ترجمه ای از کتاب امسال، خودشون فیلم و کمیک رو با هم مقایسه کنن. در حالی که این کمیک یک دوره انتشار طولانی و موفق داشت، تولید فیلم نسبتاً مشکلتر بود. در این فیلم بازیگران فوقالعادهای از جمله جان هرت، تیلدا سوئینتون، کریس ایوانز و اد هریس ایفای نقش کردن، اما کارگردان مدتی با هاروی واینستین بر سر تدوین فیلم در حال مشاجره بود. این فیلم هنوز در بریتانیا عرضه نشده، اما به نظر میرسه که ممکنه به زودی همه چیز حل بشه.
کمیک: راهب ضد گلوله (1999)
فیلم: راهب ضد گلوله (پل هانتر، 2003)
با حضور شان ویلیام اسکات، پس از نقش آفرینی در سری فیلم پای آمریکایی، در نقش شاگرد هنرهای رزمی چاو یون فت، ساخت این فیلم تلاشی اشتباه برای دنبال کردن موفقیتهای سری فیلم های ماتریکس و ببر خیزان، اژدهای پنهان بود. علیرغم توانایی فیزیکی چاو و برخی صحنههای مبارزه تاثیرگذار، این فیلم هم از نظر تجاری و هم از نظر منتقدان، یک شکست بزرگ بود. شاید بطور نابخردانه ای، در فیلم کمدی بیش از حدی به کار رفته بود که این میزان کمدی در کمیک اصلی وجود نداشت و مخاطبان از دیدن این فیلم راضی نبودن. با این حال، شان ویلیام اسکات تا حدی انتظارات رو برآورده کرد و نقش آفرینیش در نقش شخصیت چاو یون-فت این فیلم با شخصیت استیو استیفلر فیلم های پای آمریکایی، بسیار تفاوت داشت.
کمیک: تامارا درو (2005-2007)
فیلم: تامارا درو (استیون فریرز، 2010)
خاستگاه تامارا نه تنها به سری کمیک های انتشارات گاردین، بلکه به رمان «دور از جمعیت دیوانه» اثر توماس هاردی (نوشته شده در سال1874) برمیگرده. با این حال، این فیلم یک الهام بیهدف از این کتاب بود، و هم در کمیک و هم در فیلم، بیش از اونچه که در داستان کتاب هاردی اومده بود، وقاحت و بی اخلاقی وارد شده بود. وجود این فیلم در این فهرست نادر به نظر میاد: این فیلم بریتانیایی، بسیار وفادار به منبع و بسیار خنده داره. نویسنده این کمیک یعنی پوسی سیموندز، و همچنین مخاطبان از نسخه فیلم بسیار راضی بودن.
کمیک: گاوچران ها و بیگانگان (2006)
فیلم: گاوچران ها و بیگانگان (جان فاورو، 2011)
یک کمیک عالی و یک فیلم نه چندان عالی. علیرغم این که وعده داده شده بود که که در فیلم های جیمز باند و ایندیانا جونز، این شخصیت ها در مقابل بیگانگان در غرب وحشی قرار خواهند گرفت، تموم قشنگی داستان فیلم، با یک فیلمنامه یکنواخت و بازیگری خشک و نه چندان طبیعی از بین رفت. در طول مدت زمان دو ساعتهاش، بهویژه در ابتدا، این فیلم بسیاری از شکافهای کمیک رو پر میکنه. علاوه بر این، فیلمنامه نویسان (هر پنج نفر) آزادانه منبع داستان رو به سبک خودشون تغییر دادن و فهرستی کامل از شخصیت های جدید ایجاد کردن. به این ترتیب، این فیلم یک اقتباس کاملاً یکنواخت و وفادار به منبع خودش نیست، اما خیلی هم موفق نبود.
کمیک: دنیای ارواح (1993-1997)
فیلم: دنیای ارواح (2001)
در حالی که فیلم نمایشی لطیف، شوخ و تاثیرگذار از دوستی نوجوانان رو به تصویر کشیده بود، اغلب فراموش میشه که منبع داستان اون یک کمیک فوق العاده عالی بوده. این مجموعه کمیک که توسط دنیل کلاوز نوشته شده، در نگارش دارای فضایی تیره و تاریک، با سبک بصری کم اما چشمگیر بود، و فیلم به دلیل انتقال موفقیت آمیز اون عناصر به تصویر سینمایی مورد تحسین قرار گرفت. این فیلم یک اقتباس کاملاً وفادار به داستان نبود – برای مثال، تبدیل دو شخصیت به یک شخصیت برای ساختن سیمور با نقش آفرینی استیو بوشمی – اما برای اون این مسئله بسیار موثر بود. همچنین این فیلم، احتمالاً آخرین نقش آفرینی اسکارلت جوهانسون بعنوان یک بازیگر نوجوان بود.
کمیک: سونیای سرخ: زنی شیطانی با یک شمشیر (1973-تاکنون)
فیلم: سونیای سرخ (ریچارد فلیشر، 1985)
سونیای سرخ که در ابتدا به عنوان یک شخصیت در سری کمیک «کونانِ بربر» ظاهر شده بود، در قالب کمیک، قهرمانی بسیار ماندگار رو به تصویر کشید. با این حال، این موفقیت، در فیلم ساخته شده از این شخصیت در سینما تکرار نشد. بریژیت نیلسن نقش آفرینی این قهرمان سرخپوش رو بر عهده داشت و آرنولد شوارتزنگر در نقش لرد کالیدور که شخصیتی شبیه کونان در کمیک داشت، اون رو همراهی میکرد، اما خود فیلم به اندازه بازیگرانش خوب نبوده و مملو از کلیشه، گاهاً همجنس گرا هراسی، و بازیگری وحشتناک بود. شوارتزنگر از این فیلم بعنوان «بدترین فیلمی که تا به حال بازی کردم» یاد میکنه.
کمیک: بوران (1998)
فیلم: بوران (دومینیک سنا، 2009)
نسخه اصلی چهار شماره ای این کمیک به نویسندگی استیو لیبر و گرگ روکا با الهام از فضای سفید صفحه برای گرافیک کمیک منتشر شد و به اندازه ای موفق بود که تونست دنباله های مختلفی رو ایجاد کنه. در مقابل، فیلم سینمایی این کمیک با نقش آفرینی کیت بکینسیل یک ماجرای درهم و برهم بود، عاری از هرگونه سبک یا تنش و هیجان. بجز روکا، به نظر می رسید هیچ کس دیگه ای از این اقتباس راضی نبود. برای این فیلم حضور دو کارگردان دیگه یعنی استوارت بیرد و لن وایزمن لازم بود تا به دومینیک سنا کمک کنن تا بتونه بینش خودش رو در فیلم پیاده کنه. در این فیلم اصالت و ظرافت شدید کمیک کاملاً کمرنگ شده بود.
کمیک: فشار (2008-9)
فیلم: فشار (پل مک گوگان 2009)
اگر چه این فیلم تیم بازیگری بسیار قدرتمندی رو داشت، اما در زمان اکران بی سر و صدا در گمنامی فرو رفت و از لحاظ داستانی که در مورد جهش یافته ها بود، نتونست به پای سری فیلم مردان ایکس که موضوع مشابهی باهم دارن، برسه. اما قبل از اکران فیلم، سازندگان به اندازه ای به اون امیدوار بودن که در سال 2008 یک مینی سری کمیک گرافیکی منتشر شد که به عنوان پیش درآمد فیلم قبل از اکرانش، عمل میکرد. این فیلم و کمیک مطمئناً مکمل همدیگه بودن – با توجه به اینکه همزمان با هم نوشته شدن – و در واقع برخی از عناصر گیجکنندهتر چیدمان داستان رو برای بینندگان کمتوجه از فیلم حذف کردن. اما نه کمیک و نه فیلم هیچ کدوم الهامبخش یا الهام گیرنده نبودن و پایان این فیلم که قرار بود دنبالهدار باشه، ناتمام موند و سری فیلم مردان ایکس به سلطنت خودش در زمینه داستان جهش یافته ها، ادامه داد.
کمیک: باربارلا (1962-1964)
فیلم: باربارلا (راجر وادیم، 1968)
بله، این فیلم پر سروصدا هم از منبعی ادبی الهام گرفته شده. این کتاب فرانسوی بود و جای تعجب نداره که هنگامی که به صورت مجلد مستقل منتشر شد، رسوایی جزئی رو به بار آورد. اروتیسم پوچگرایانه داستان کاملاً صادقانه به فیلم سینمایی راه پیدا کرد، اگرچه برخی از عناصر دیگهی اون در نسخه فیلم تغییر کردن: در کمیک، باربارلا یک قانون شکنه، و فیلم بیشتر داستان اصلی رو به بیان ساده روایت میکنه. با این حال، با وجود انتقادات زیاد از این فیلم در اون زمان، به چیزی شبیه به یک فیلم کلاسیک فرقه محور تبدیل شده بود.
کمیک: دیابولیک (1962-تاکنون)
فیلم: خطر: دیابولیک (ماریو باوا، 1968)
بعنوان یک فیلم سبک طنز نامتعارف و عجیب و غریب، «دیابولیک» اقتباسی شیک از کمیک ایتالیایی آنجلا و لوسیانا جوسانی بود. این فیلم داستان کارهای قهرمانی به نام دیابولیک (با نقش آفرینی جان فیلیپ لاو) و دوست دخترش اوا (ماریسا مل) رو در فضای دهه 60 میلادی روایت میکنه. فیلم مملو از ماشین های جگوار سریِ ای، گیتار نواختن های انیو موریکونه و هنر واقعی کمیکه: در یک نقطه، فریم هایی از کمیک اصلی «باربارلا» نمایان میشه و ارتباط بین این دو اقتباس رو به تصویر میکشه (هر دو توسط دینو دی لاورنتیس تهیه شدن). گزارش شده بود که ماریو باوا، کارگردان این فیلم، بودجه 3 میلیون دلاری برای ساخت رو رد کرد چون مطمئن بود که میتونه فقط با 500000 دلار فیلم رو تولید کنه- و واقعاً تونست این میزان بودجه رو مدیریت کنه. از طریق استفاده واقعاً چشمگیر از جلوهها و مینیاتورها، و همچنین طراحی شیک تولید، این فیلم به خوبی تونست ریشههای کمیکی و گرافیکی خودش رو بهتر از تقریباً همه فیلمهای موجود در این فهرست، به تصویر بکشه.
کدوم یکی از این فیلم هارو دیدین یا کدوم رو میخواین ببینین؟؟؟
بخوانید :
تاریخچه و قدرت های بلک نایت (شوالیه سیاه)
۱۰ تا از بهترین انیمیشن های لیگ عدالت
۱۰ رویداد مارول که از سیویل وار مارول بهتر هستند
۱۰ داستان ترسناک برتر دنیا دیسی