هشدار اسپویل قسمت اول سریال ?…What if
سریال ?…WHAT IF بعد از مدتی انتظار کار خودش را آغاز کرد و مخاطبان را با اولین انیمشن مارول استودیوز روبهرو کرد. انیمیشنی سریالی با محوریت داستانهایی که در جهان اصلی رخ ندادند اما در مولتیورس مارول در حال جریانند. طرفدارانی که با کمیکهای مارول آشنا هستند میدانند ?…WHAT IF دقیقا چه معنایی دارد و قرار است به تماشای چه چیزی بنشینند اما برای کسانی که فقط فیلمها و سریالهای مارولی را دنبال کردهاند شاید دقیقا مفهوم این سریال مشخص نباشد، اما دقیقا در شروع اولین قسمت از فصل اول سریال توضیحاتی داده میشود که مخاطب را کاملا متوجه میکند داستان از چه قرار است و چگونه این خطهای زمانی متفاوت به وجود آمده اند.
در شروع سریال صدایی را میشنویم که به ما میگوید: “زمان، فضا، واقعیت چیزی بیشتر از یک مسیر خطی است. یک منشور از احتمالات بیانتهاست، که یک انتخاب واحد میتواند به واقعیتهای نامحدود منشعب شود. پدید آمدن دنیاهای متناوب، متفاوت با چیزی که میشناسید. من واچر هستم. من راهنمای شما در این جهان نوین و وسیع هستم، به دنبال من به این سوال فکر کنید: چی میشد اگر…؟” همین صحبت ابتدای اپیزود ما را با ساختار سریال ?…WHAT IF آشنا میکند. اینطور که به نظر میرسد قرار است واچر به عنوان راوی داستان ما را با خودش همراه کند و داستانهایی را از جهانهای موازی مارول به ما نشان دهد. و خب اولین داستانی که انتخاب کرده است کاپیتان کارتر نام دارد.
واچر به ما جهان اصلی را نشان میدهد و شروع داستان کاپیتان آمریکا را میبنیم، اما بعد به جهانی دیگر سفر میکنیم. در مورد نحوه خلق یک خط زمانی دیگر گفته شد که وقتی از پگی کارتر درخواست شد از اتاق خارج شود اما او تصمیم گرفت بماند دقیقا همان لحظهای بود که همهچیز عوض شد. این یعنی همانطور که واچر گفت تصمیمات کلیدی نقطه آغاز یک خط زمانی متناوب هستند. این اتفاق ایده جالبی برای خلق مولتیورس است و میتواند دلیل خوبی برای شکل گرفتن تمام این جهانهای بی انتها باشد زیرا اشخاص میتوانند برای هر موقعیتی که در آن قرار گرفتند تصمیمات بیشماری بگیرند.
با تماشای قسمت اول سریال ?…WHAT IF میفهمیم که تمرکز اصلی آن روی روایت داستانی جدید است که برای مخاطب سرگرم کننده باشد و قرار نیست به شخصیتها بپردازد. این تصمیم منطقی به نظر میرسد زیرا تمام شخصیتها دقیقا همان افرادی هستند که در دنیای سینمایی مارول با آنها آشنا شدیم و برای اینکه مخاطب به آنها اهمیت بدهد نیازی به شخصیت پردازی ندارند. اصلیترین شخصیتهای این قسمت، استیو راجرز، پگی کارتر، استارک و رد اسکال بودند که در اتفاقات این جهان هم نقش بسیار مهمی داشتند.
وقتی که پگی کارتر به ناچار تصمیم میگیرد به جای استیو راجرز سروم اَبرسرباز را دریافت کند تبدیل میشود به کاپیتان کارتر و کمی بعد هم سپرش را از استارک دریافت میکند. اما حالا استیو راجرز که در جهان اصلی یک قهرمان بزرگ است، یک سرباز معمولی باقی میماند که حتی از پس دعوا کردن با دو نفر هم برنمیآید و این موضوع چندان جذاب نیست. اما خوشبختانه مارول تصمیم نگرفته تا استیو را از کارهای قهرمانانه کنار بگذارد بلکه او را به نوعی به آیرونمن این دنیا تبدیل میکند که مشابه آن را در کمیک Bullet Points دیدیم. استیو با گرفتن لباسی آهنین که بسیار شبیه اولین کاستوم تونی استارک است به کمک پگی و باکی میرود تا در کنار آنها با دشمنانشان مبارزه کنند. و این نشان میدهد بعضی چیزها هیچوقت عوض نمیشوند.
در انتهای قسمت اول میبینیم که پگی برای شکست دادن آن هیولا فداکاری میکند و از طریق دروازهای که باز شده است به مکانی ناشناخته میرود و 70 سال پس از اتمام جنگ به لطف آزمایشات نیک فیوری روی تسراکت، بازمیگردد. با توجه به این اتفاق حالا او با استیو راجرز پیرمرد روبهرو میشود درحالی که خودش هنوز جوان است و اتفاقی شبیه در یخ گیرکردن کاپیتان آمریکا را به نوعی دیگر میبینیم. در ادامه دوباره شاهد صحبتهای واچر هستیم که میگوید با این کار قهرمانی جدید وارد مولتیورس شده است و او تمام این داستانها را تماشا کرده بدون اینکه دخالتی کند. انتخاب واچر به عنوان راوی این سریال انتخاب هوشمندانهای است چون او هم دقیقا مانند خود ما تماشاچی این سریال است و همانطور که ما نمیتوانیم کاری کنیم او هم نباید دخالتی در امور دنیای مارول کند.
در کمیکهای مارول واچر شخصیت مهمی است و داستانهای جذابی از جمله گناه اصلی با حضور او روایت شده است و حالا دیگر زمانش بود که فراتر از دنیای کمیک برود و در دنیای سینمایی مارول هم نقش خودش را ایفا کند. نوع داستان گویی سریال ?…What if بسیار سریع است و اتفاقات با سرعت زیادی نشان داده میشوند. از آنجایی که اپیزود 30 دقیقه بیشتر نبود و خب برای انیمیشن سریالی معمولا شاهد زمان 20 دقیقه هستیم(انیمیشنهایی که قسمتهای آنها به یکدیگر مرتبط هستند) شاهد ماجرای نسبتا کاملی بودیم و هرچیزی که لازم بود از کاپیتان کارتر ببینیم دیدیم. اینکه سریال توانست به راحتی هرچه را میخواهد نشان بدهد مدیون بیش از 20 فیلم MCU است، زیرا ما تقریبا با تمام عناصر و شخصیتها آشنا بودیم و کافی بود داستان جدید به تصویر کشیده شود. به عنوان مثال اگر ما تسراکت را ندیده بودیم باید زمانی اختصاص داده میشد تا معرفی شود و تواناییهای آن گفته شود، یا سروم ابرسرباز و اختراعات استارک باید هرکدام به صورت منطقی داستان خودشان را نشانمان میدادند، ولی ?…What if به هیچکدام از این کارها نیاز ندارد. این موضوع میتواند یکی از نقاط قوت سریال باشد زیرا دستش را در استفاده از شخصیتها و مفاهیم مارول باز میگذارد. در انتهای سریال هاکای برای چند ثانیه حضور پیدا میکند و با اینکه حضورش ضروری نبود اما برای طرفداران مارول اتفاق جذابی بود، حالا اگر همین اتفاق را در فیلمی میدیدم با انتقادات زیادی بخاطر حضور بی دلیل و بدون پرداختن به داستان آن روبهرو میشدیم.
انیمیشن ?…What if از نظر بصری هم زیبایی خاص خودش را دارد و در این زمینه با اینکه اولین تجربه مارول استودیوز بوده به خوبی عمل کرده است مخصوصا در نورپردازی صحنهها. اگر از افراد سختگیر در این زمینه نباشید میتوانید از تصاویر انیمیشن لذت ببرید و سرگرم شوید. نبردها و لحظات اکشن هم جذابیت زیادی دارند و تاجایی که امکانش بوده هیجان انگیز انجام شده و خسته کننده نیست. این مورد که صداگذاری شخصیتها توسط بازیگران دنیای سینمایی مارول انجام شده نیز به سریال کمک زیادی کرده است. اما موردی که جای خالی آن بسیار حس میشد نبود لحظات خندهدار و فان بود. دنیای سینمایی مارول به این مورد بسیار مشهور است و در فیلمها و سریالها چنین لحظاتی را زیاد میبنیم و خب طبیعی است که در انیمیشن به تصویر کشیدن لحظات سرگرم کننده و شوخیهای عجیب راحتتر است اما چنین چیزی را نمیبینیم. در قسمت اول از این بابت کمبود حس میشود اما شاید در قسمتهای بعدی که شخصیتهای شوخ طبع بیشتری وجود دارند این موضوع هم حل شود.
نظر شما در مورد اولین قسمت سریال ?…What if چیست؟
بخوانید:
مقایسه 3 ویلن گاتهام با جوکر
ریبوت دنیای دیسی:۱۰ فیلمی که دوست داریم به ترتیب منتشر شوند
۱۰ تا از بدترین کارهایی که بتمن کرده است!!!
5 قهرمانی که ولورین رو شکست دادن
قویترین ویلنهایی که ولورین با اونها روبهرو شده