مارشن من هانتر یکی از اعضای اصلی گروه جاستیس لیگ و یکی از قویترین موجودات دنیای دیسی که در بین کمیک دوستان محبوبیت زیادی داره.اما به دلیل حضور نداشتن در فیلمی تابحال در بین سینما دوستان محبوبیت و شهرت زیادی نداره و تعداد کمی هستند که این شخصیت رو میشناسند.اما این شخصیت در سریال سوپرگرل حضور داشته که متاسفانه به دلیل ظاهری نامناسب و داستانی بد مورد پسند طرفدارها واقع نشد.حالا ما در اینجا به شما نکات مهمی که باید درباره این شخصیت بدونین رو میگیم.با کامیکان همراه باشین.
۵. در Detective Comics سال ۱۹۵۵ معرفی شده
برعکس شهرت و محبوبیتی که الان مارشن من هانتر داره اما شروع و حضور اون خیلی ساده و محقر بوده، اون اولین حضورش رو در Detective Comics #225 به قلم جوزف ساماکسون و جو سرتا به عمل آورده.در این کمیک حتی به عنوان ساپورت و نقش مکمل بتمن هم نبود، اون به عنوان نتیجه یک آزمایش عجیب از دکتر اردل بود.دکتر اردل میخواسته که یک دستگاه برش دهنده گوشه های منحنی رو درست کنه اما بجاش یک تلپورتر میان سیاره ای درست کرد.وقتی که دکتر دستگاه رو روشن کرد یک مریخی با پوست سبز رو برخلاف میلش از خانواده و خونه اش به زمین تلپورت کرد.و این نتیجه انقدر برای دکتر عجیب بود که دکتر در اون زمان مرد.
خیلی عجیبه که فکر کنین داستان پیشینه یکی از بزرگترین اعضای جاستیس لیگ کاملا اتفاقی و ناخواسته بوده، اما نکته ای که هست اینه که مارشن من هانتر روی موقعیتی که توش قرار داشت خیلی تمرکز نکرد چون فکر میکرد که خانواده اش رو مریخ به فکر راهی برای برگردوندنش پیدا میکنن و درعوض کار روی برگشتن به خونه اش تصمیم به حل کردن مشکلات و جلوگیری از جنایات زمین کرد.
۴. اون به عنوان آخرین فرد از نسل خودش درنظر گرفته میشه
عصر طلایی جیآن جیآنز (جان جونر) شبیه به بیشتر شخصیت های دیسی بوده که در اون زمان معرفی شدن یا داستان های اونها به روز شد و خیلی گسترده تر و بهتر شد.در داستان پیشینه قدیمی و اصلی مارشن من هانتر اومده که اون توسط دکتر اردل به خاطر یک اشتباه در تلپورت از خانواده و دوستان و خونه خود جدا شده و دیگه برنگشته.اما بعد از گذشت سال ها و ریبوت های مختلف، داستانی جذاب تر و تراژیک تر برای این شخصیت طراحی شد: در این داستان مارشن من هانتر آخرین باقی مونده از نسل خودشه و برای سال های زیادی تنها و بدون هیچ هم نشینی رو مریخ زندگی کرده تا اینکه به زمین تلپورت شده. و فقط بردار دوقلوش ماآلفاآک بوده که اون باید سرزنشش میکرده.
در بین جامعه مریخی اونها، هیچی ترسناک تر از یک دیوانگی و جنون همگانی در جامعه اونها نبوده-زمانی که تک تک افراد این نسل به قدرت تلپاتی دست پیدا کردن، فرهنگ، خانواده و روابط گسترده تری انتظار میرفت.وقتی که جیآن فهمید که بردارش مرتکب بزرگترین جنایت قابل تصور یعنی تجاوز ذهنی شده همه تلاشش رو برای متوقف کردنش کرد.ولی ماآلفاآک گناهکار شناخته شد و مجازاتش خیلی سختگیرانه بود: همه قدرت های ذهنی اون ازش گرفته شد و ذهنش هم از تمام ذهن هایی که گرفته بود پاک شد.بعد از این اون خشمگین شد و میل به انتقام همه وجودش رو فرا گرفت و مصمم شد که همه مریخی هایی که قدرت هایی دارن که خودش نداره رو بکشه.
کاری که اون کرد یک مصیبت بود که با تلپاتی منتشر میشد، این باعث میشد که هر مریخی که میخواست از قدرتش استفاده کنه آتیش بگیره و منفجر بشه.ماآلفاآک فکر میکرد که اون به خاطر نداشتن این قدرت ها تنها کسی هست که مصون میمونه و نمیمیره، اما بردار دوقلوش جیآن زنده مونده بود هرچند بچه ها و فرزندهاش زنده نمونه بودن.این دو باهم جنگیدن و فکر میکردن که طرف مقابل مرده، اما جیآن زنده مونده بود و با چیزی به جز خاطرات خانواده اش و خونش زندگی نمیکرد.تا اینکه به زمین اومد.البته باید اشاره کرد که تعدادی از شخصیت های منفی و خلافکار مریخی زنده موندن اما مارشن من هانتر آخرین باقی مانده از نسل صلح آمیز و با افتخار مریخ است.
۳. تغییرشکل از قدرت هاشه
مارشن من هانتر لیستی بلند و بالا از قدرت های مختلف داره و خیلی از این قدرت ها جالب توجه و خاص هستند، اما مورد توجه ترین قدرت این شخصیت قابلیت تغییرشکل و شیبپ شیفت اونه که میتونه با استفاده از اون به شکل هر فرد یا هرموجودی که بخواد دربیاد.اون اول ظاهر انسانی یک کارآگاه رو به خودش گرفت تا بتونه جرم ها و جنایت های روی زمین رو نظارت کنه و متوقفشون کنه.ولی تغییر شکل این شخصیت مقداری پیچیده تر از اون چیزیست که به نظر میرسه و فقط یک تغییر شکل ساده نیست، درواقع قدرت اون تنها تغییرظاهر نیست، اون حتی میتونه بدنش رو تغییر فرم و ویژگی بده و حتی واکنش های شیمایی بدنش رو عوض کنه.این یعنی علاوه بر توانایی گرفتن شکل انسان های مختلف اون میتونه فرم حیوان ها و یا حتی بقیه چیزهارو به خودش بگیره تا بتونه توی جمعیت خودش رو مخفی کنه و یا حتی میتونه توی موقعیت های حساس فرمی هیولاوار به خودش بگیره و این نکته مهمه که با تغییر ظاهر قدرت ها و ….میتونه افزایش یا کاهش بده.
۲. قوی ترین موجود روی زمینه
علاوه بر همه قدرت هایی که اشاره کردیم مثل قابلیت تغییر شکل به هرچیزی، افزایش یا کاهش انرژی و …..مارشن من هانتر مجموعه کاملی از قدرت های مختلف که توی دنیای دیسی معرفی شده رو داره، از قدرت های ذهنی مثل کنترل ذهن و کنترل اشیا با ذهن خود تا تغییر و دستکاری در مواد و ایجاد توهم و……قدرت های ذهن خوانی و دستکاری ذهن. مارشن ذهنش انقد قویه که میتونه به صورت همزمان ذهن تک تک افراد روی زمین رو بخونه.
با توجه به این قدرت ها باید به این هم اشاره کرد که اون میتونه قدرت های جدیدی رو بدست بیاره و اونهارو به خودش اضافه کنه و با تغییر بدن و….بتونه به اونها دست پیدا کنه، از این قدرت ها میشه به قدرت های سوپرمن اشاره کرد که میتونه پرواز کنه، از چشم هاش لیزر پرتاب کنه، چشم هاش قابلیت ایکس ری دارن و …..مارشن من هانتر هم همه اینها رو داره.علاوه بره همه این قدرت ها اون قدرت هایی مثل نامرئی شدن، تغییر و انتقال دانش های ذهن های مختلف و…رو داراست.اون همینطور مهارت های کارآگاهی هم داره که بتمن اعتراف کرده حتی از مهارت های خودش هم بیشتره.سوپرمن هم جایی اعلام کرده که مارشن من هانتر قویترین موجود روی زمینه.
۱. آتش تنها نقطه ضعف اونه
شاید براتون جالب باشه که بدونین چی میتونه به ابرقهرمانی که میتونه قدرت های سوپرمن رو درکنار بقیه قدرت هاش داشته باشه آسیب بزنه. همونطور که برای سوپرمن هم نقطه ضعفی هست (کریپتونایت) برای مارشن من هانتر هم هست و اون چیزی نیست جز آتش.در اولین روزهای حضور اون روی زمین آتش تنها چیز موثر دربرابر اون در فرم معمولی خودش بود.اما آتش تنها اون رو نمیسوزوند و آسیب و تاثیر اون از جانب دیگه ای بود.آتش باعث میشد که بهترین و بزرگترین سلاح اون از کار بیوفته و اون سلاح ذهنشه.
توی کمیک ها بعدا توضیح داده میشه که نفرت از آتیش اون بخاطر سوختگی یا ترس از سوزش نبوده.تو کمیک ها اشاره میشه که مریخ همیشه دارای دو گونه و دو نسل نبوده و در ابتدا یک نسل بودن که هردو نوع رو شامل میشده و به سوختن معروف بودند.این مخلوقات توی شعله های آتش حمام میکردن و میل توقف ناپذیری برای فتح سیارات و گونه های دیگه داشتن و مثل آتشی سرکش درحال پخش شدن در کهکشان بودند.محافظان دنیا(مشابه همون گونه ای که گرین لنترن رو شکل دادن) بین اون گونه ها تفاوت درست کردن(به دو دسته سفید و سبز تقسیمشون کردن) و ترسی از آتش توی دل اونها انداختن تا دیگه هیچ وقت نتونن میزان قدرت واقعیشون رو بفهمن.به همین دلیل یک ترس درونی و قدیمی از آتش در مارشن من هانتر وجود دارد.
منبع: screenrant
بخوانید: