مارول موفق شده است دنیایی پیوسته و جذاب خلق کند که تمام بخشهای آن به یکدیگر مرتبط هستند. برای ساخت چنین جهانی لازم است که شخصیتهای آن را به خوبی بشناسیم و از آنجایی که مارول تعداد زیادی قهرمان و ویلن معرفی کرده است شاید نتواند برای هرکدام فیلمی بسازد که گذشتهشان را ببینیم، اینجاست که فلش بکها وارد فیلم و سریالها میشوند و گذشته را به تصویر میکشند. این صحنهها معمولا اتفاقات مهمی را به بیننده نشان میدهند تا بیشتر با شخصیت ارتباط برقرار کنیم و ببینیم چه مسیری را پشت سر گذاشته تا به اینجا رسیده است. در دنیای سینمایی مارول تعداد این فلش بکها بسیار زیاد است اما بعضی از آنها خیلی بیشتر از بقیه مورد توجه قرار گرفتند و اهمیت بیشتری داشتند که در این مقاله به آنها خواهیم پرداخت.
وقتی تیچاکا پدر کیلمانگر را جلوی چشمانش کشت
قبلا در مورد اینکه اریک کیلمانگر یکی از بهترین ویلنهای مارول است صحبتهای زیادی شده است. در ابتدا که با این شخصیت روبهرو میشویم فکر میکنیم او خیلی وحشیانه ادعای تاج و تخت واکاندا را دارد و میخواهد خیلی سریع تیچالا را از سر راهش بردارد. اما یک صحنه فلش بک به ما نشان میدهد که دلیل بی رحمی و دشمنی او با پلنگ سیاه اصلا غیر منطقی نیست و دلیلی موجه برای تبدیل شدن به یک شرور به نظر میرسد. دستگیر و کشته شدن پدر کیلمانگر در مقابل چشمانش صحنهای بود که در شخصیت پردازی کیلمانگر نقش مهمی داشت و نفرت از خانواده سلطنتی واکاندا را در دل او کاشت.
نشان دادن دوستی استیو و باکی
باکی و استیو یکی از بهترین دوستیها در کلِ دنیای سینمایی مارول را دارند، اما بهترین سالهای دوستی آنها به زمانی برمیگردد که استیو به کاپیتان آمریکا تبدیل نشده بود، چون بعد از قهرمان شدن مشکلات بسیار زیادی برای هرکدام از آنها به وجود آمد. این دو نفر همیشه در کنار یکدیگر بودند چه زمانی که یکی در کوچه مورد ضرب و شتم قرار میگرفت چه وقتی که ذهن آن یکی توسط هایدرا کنترل میشد. یکی از بهترین لحظات آنها در فیلم Captain America: The Winter Soldier رقم خورد، وقتی که باکی استیور را بعد از مرگ مادرش آرام کرد و اورا به خانه برد. جمله “من تا آخر با تو خواهم بود” در این صحنه بسیار جالب بود و در انتقامجویان: پایان بازی دیدیم که واقعا هم همین اتفاق افتاد.
خداحافظی پیتر کوئیل از مادرش
فیلم نگهبانان کهکشان یک سفر پر از اتفاقات عجیب و غریب و هیجان انگیز بود. این فیلم یک گروه جذاب را وارد دنیای سینمایی مارول کرد که بسیار فان هستند و به طور کلی فیلم هم بر اساس شوخیها و داستانهای سرگرم کننده هستش اما تمامِ فیلم در خندهدار بودن خلاصه نمیشود و بار احساسی هم دارد. میشود گفت مهمترین عضو گروه نگهبانان کهکشان پیتر کوئیل یا همان استار لورد است، که در این فیلم به گذشته او اشارهای میشود. در واقع تنها عضو گروه که از گذشتهاش اطلاعاتی به ما داده میشود پیتر کوئیل است و آن هم صحنهای غمناک از خداحافظی با مادرش است و هدیهای که از او دریافت میکند.
دستگیری سیلوی توسط ماموران TVA در کودکی
سریال لوکی چیزهای جدید زیادی را وارد دنیای سینمایی مارول کرد یکی از آنها TVA بود، سیلوی نیز از شخصیتهای جدیدی بود که معرفی شد و خیلی هم به خوبی خودش را نشان داد. در اوایل فصل اول این سریال ما میبینیم که سیلوی قصد نابودی TVA را دارد و تنها هدفش در زندگی همین است، در مورد قصد او صحبتهایی میشود و میبنیم با افشاگریهایش از این سازمان موفق میشود آن را تا مرز نابودی پیش ببرد. دشمنی TVA با نسخههای مختلف لوکی مشخص است اما اینکه یکی از آنها چرا تا این حد از این سازمان متنفر است وقتی مشخص میشود که فلش بکی از گذشته سیلوی میبنیم. در این سکانس دختر بچهای کوچک مشغول بازی با والکری و اژدهای اسباب بازیاش است که ماموران TVA سر میرسند و او را میبرند. طبیعی است که وقتی در اوایل کودکی، یک گروه، زندگیات را خراب کنند و از آن به بعد مجبور باشی تمام عمرت را در آخرالزمانهای مختلف سپری کنی و در فرار باشی تمام هدفت میشود نابودی این دشمن قدیمی. همچنین در این فلش بک Revonna Renslayer را هم میبنیم که کمی جوانتر بوده.
گذشته واندا و خانوادهاش
این فلش بک مانند بقیه سکانسها در فیلم و سریالها نبود که به مخاطب گذشته را نشان دهد بلکه خود واندا هم همراه ما آن را تماشا میکرد به هر حال این هم بخشی از سبک خاص سریال وانداویژن است. در این سریال وقتی که معلوم شد همهچیز کار آگتا بوده و حالا هم فرزندان واندا را گروگان گرفته است، سفری به گذشته داریم تا منبع قدرت اسکارلت ویچ را که همان جادوی هرج و مرج است پیدا کنیم. در مسیر گشتن بین خاطرات واندا لحظات مختلفی از جمله آزمایشات هایدرا و در کنار ویژن بودن را میبنیم اما بین آنها کودکی پیترو و واندا از همه جالبتر است زمانی که خانواده آنها در کنار هم زندگی میکردند و تماشای تلویزیون یکی از کارهای مورد علاقه واندا بوده، تا زمانی که آن اتفاق تلخ پیش میآید.
قتل والدین تونی استارک
Captain America: Civil War قطعا یکی از مهمترین نقاط دنیای سینمایی مارول بود و در زمان خودش رویداد بسیار بزرگی به حساب میآمد که تاثیراتش هم روی دنیای سینمایی مارول پیدا بود، در این فیلم اختلاف نظر بین دو جبهه قهرمانان را میبنیم اما با یک اتفاق این تفاوتِ نظر به جنگ تبدیل میشود. یکی از مهمترین فلش بکهای دنیای سینمایی مارول به باکی و تونی استارک مربوط میشود. این سکانس به ما نشان میدهد که وقتی باکی هنوز سرباز زمستان بود و توسط هایدرا شستشوی مغزی شده بود، مسئول قتل والدین تونی استارک بوده. این اتفاق باعث درگیری شدیدی بین آیرون من، کاپیتان آمریکا و باکی شد که تقریبا تونی را تا لبه مرگ برد.
گذشته ناتاشا رومانوف
یکی از به یاد ماندنیترین اتفاقات دنیای سینمایی مارول وقتی است که در فیلم Avengers: Age of Ultron واندا با استفاده از قدرتهایش، شش عضو انتقامجویان را در تَوهم فرو میبرد و کابوسهایشان را به آنها نشان میدهد. در بین همه انتقامجویان گذشته ناتاشا رومانوف توجه بیشتری را به خودش جلب کرد چون تا قبل از آن اطلاعات زیادی در مورد گشذته او در Red Room نداشتیم. بلک ویدو گذشته بسیار مرموزی دارد و خب با توجه به اینکه یک جاسوس بوده طبیعی است. در فیلم اختصاصی بیوه سیاه هم فلش بکهای نسبتا خوبی داشتیم مخصوصا کودکی او در ابتدای فیلم و اتفاقی که برای خانوادهاش افتاد. خوشبختانه بعد سالها توانستیم بهتر این شخصیت معروف را بشناسیم.
انت من و واسپ اصلی
در دنیای کمیک مارول Ant-Man و Wasp در واقع از اعضای بنیانگذار انتقام جویان هستند البته نسخه Hank Pym و Janet Van Dyne از این شخصیتها. به همین دلیل انتظار داشتیم در دنیای سینمایی مارول هم به این موضوع اشاره شود و فقط به مرد مورچهای و زنبورک جدید پرداخته نشود. خوشبختانه این اتفاق افتاد و در یک فلش بک دیدیم که این دو نفر در جریان جنگ نقش داشتند و تلاش کردند از حمله موشکی جلوگیری کنند. همین اتفاق باعث شروع داستان قلمرو کوانتوم هم شد. این فلش بک، هم از این جهت اهمیت داشت که مفهوم مهمی را وارد دنیای سینمایی مارول کرد و شروع داستان بزرگی بود هم اینکه وفاداری سینمای مارول را به دنیای کمیکها نشان داد.
کودکی گامورا
Avengers: Infinity War یک موفقیت عظیم برای دنیای سینمایی مارول بود و حتی بیشتر از Avengers: Endgame نظر مخاطبها را به خودش جلب کرد. در این فیلم سکانسهای جذاب بسیار زیادی وجود دارد که اتفاقات مهمی را نشان میدهند، یک فلش بک مهم نیز در این فیلم وجود دارد، آن هم اولین ملاقات گامورا و تانوس است. این سکانس از چند جنبه اهمیت دارد، یک اینکه با گذشته گامورا بیشتر آشنا میشویم چیزی که تا الان ندیده بودیم، و اینکه تانوس قبل از داشتن سنگهای بینهایت چطور قتل عام در سیارات را انجام میداد، همچنین اینجاست که متوجه میشویم رابطه بین تانوس و گامورا به چه صورت است، مشخص است که علاقه تایتان دیوانه به دختر خواندهاش از اینجا آغاز شده و اینطور نیست که تانوس اصلا به او اهمیتی ندهد و فقط برایش یک سرباز باشد. اگر این فلش بک وجود نمیداشت قطعا زمانی که تانوس در ورمیر گامورا را قربانی کرد به این راحتی قبول نمیکردیم که این شخصیت شرور هم احساسات دارد و عاشق دخترش است.
منبع: CBR
از نظر شما بهترین فلش بک دنیای سینمایی مارول کدام است؟
بخوانید:
فیلم ها کم تر شناخته شده برادران روسو
۵ نسخه قدرتمند تور
۱۰ ویلن برتر دیسی
کمیک joker year of the villain
10 تیم فراموش شده دنیای DC که از لیگ عدالت قدرتمند تر هستند